دوکچل هم قطار هم خانه
از غذا یافتن یک شانه
کچلی داشت یکی دو مو بر سر
اآن یکی طاس بود چون مرمر
این یکی گفت شانه مال کن است
دیگری گفت این حلال من است
بر سر شانه شور و غوغا شد
قیل قال و نزاع پیدا شد
گفتگو چون به امتزاج گرفت
کار مشت ولگد رواج گرفت
لیکن افسوس در میان جدل
آن دو مو کنده شد زفرق کچل
دوسه مو بر سرش اگر هم بود
اندر آن گیر دار شد مفقود
....بی ربط بود ولی زیبا بود