ابتدایی که بودم بابام بهم گفت تو مدرسه نمونه قبول شو من برات دوچرخه میخرم ،پسرک ساده دلی مثه منم نه تنها قبول شدم بلکه جز سه نفر اول شدم ،بابامم دوچرخه رو ماست مالی کرد و نخرید رسیدم راهنمایی و .....
ته داستان اینه ک کلا نخرید و تو موندی و حوضِت
خا
اقایون کی وقت کردن قطره چکونی رو یاد بگیرن
وا عجبااا😐
کو
تو راهنمایی هم وعده دو چرخه رو واسه معدل هر سالم که اگه بیست بشی باباجون برات میگیرم تَکرار کرد و عَمل خیر ،
تا رسیدم ب سن بلوغ و تو شرایط اون دوران و اقتضاهاش😂
پیش خودم گفتم من تیزهوشان قبول شم دیگه کار تمومه
زندگی اون روی خودشو نشون میده و عشق و حال شروع میشه و جایگاه اجتماعی و قص علی هذا .
ولی نه تنها زندگی روی خوششو نشون نداد
بلکه گ.ه شد وسط زندگیم
دهنم سرویس شد ،هر روز چنتا چنتا امتحانا عتیقه باید میدادم ،پیر شدم ، تا سه ظهر هر روز مدرسه حتی روز جمعه که تعطیل بود باید میرفتی آزمون آنلاین میدادی
ینی تو چار سال دبیرستان زندگی نکردم که هیچ مثه ی برده که نه تعطیلی داره نه تابستون درسای الکی ب درد نخور خوندم تا رسیدم ب کنکور ....
تو پیش گفتم این ی سالو هم تحمل میکنم
دانشگا میرم عشق و حال و ××××
ب قول پسر عموم تو دکتر بشی دیگه هم وا میدن برات
کنکور هم دهنم سرویس شد و ی رتبه ی قابل قبولی اووردم
و اینجا بود که آقای پدر مجبورم کرد برم دانشگاه بقیه الله
ی دانشگاهی ک همه از بیخ نرن
اعلام فهمیدم خوشبختی ی چیز وراثتیه
توی ژنتیک آدمه اگه خودش بخاد میاد نباید بری دنبالش
خودش صلاح بدونی میاد طرفت
الآنم شل کردم
بیخیال از قضاوت دیگران هر غلطی بخام میکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
