یه خواستگار داشتم یک سال به پاش موندم و کلی حرص خوردن و دعوا تو این یک سال بود که بماند سر چه چیز های و حالا خوده یارو گذاشته رفته منم داشتم میمردم از نبودش ولی حالا بعد از مدتی فهمیدم که واقعا راحت ترم شدم این دیگه تو زندگیم نیست و به خودم میخندم آخه اون مسخره چی داشت که عاشقش بودم البته بگم که پدرم فقط تونست ارومم کنه. تا حالا کسی اینجوری شده که بعدش به خودش بخنده
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
سه سال باهاش بودم دوسش داشتم یهو بعد سه سال خیانتاش رو شد... الا میگم چقدر احمق بودم ک اون پسره رو میخواستم
بس دعاها که خلاف است و هلاک... کز کرم می نشنود یزدان پاک... شکر ایزد کن دعا مردود شد.. ما زیان پنداشتیم ان سود شد.. مصلح است و مصلحت را داند او.. آن دعا را باز می گرداند او...
اره من از یکی از فامیلامون خوشم میومد کلی دعا ک بیاد خواستگاری چند سال گذشت دیگ یادم رفته بود بزرگ شده بودم سلیقم عوض شده بود کلی ,ک اومد خواستگاری واقعا اعصابم خورد شد خندم گرفت ک یه روز واسش دعا میکردم خدارو شکر همون موقع اجابت نشد😫😫
دختر باید یه مردی انتخاب کنه که از پدرش بالا تر باشه چون مگرنه که خونه پدرش گرسنه تشنه نیست که یا تو ...
حالا این ب کنار ادم نبود اخه اصلا... باز کاش اخلاق داشت... اونوقت میشد باهاش موند... وگرنه من میخواستمش ولی ممنونم از خدا ک برام چهره واقعیشو آشکار کرد
بس دعاها که خلاف است و هلاک... کز کرم می نشنود یزدان پاک... شکر ایزد کن دعا مردود شد.. ما زیان پنداشتیم ان سود شد.. مصلح است و مصلحت را داند او.. آن دعا را باز می گرداند او...