2777
2789
عنوان

قسمت اول، عشق در خانه خانجون

199 بازدید | 10 پست

آخرین شبای تابستون، ماه شهریور هوا، هم سرد بود هم گرم، ولی خنکیش دماغ و بازوهامو میلرزوند. زیر پتو یه غلت زدم، یه صدایی شنیدم. انگشتای پام یک هو خون توش خشک شد. صدای خروپوف خانجون کنار گوشم حواسمو پرت کرد ولی اون صدا، یه صدای دیگ بود. مثلا یه سنگ که توی آب فرو میره چه جوریه؟! همونجوری بود. به خودم گفتم خیالاتی شدی دیونه! این قدر خوابم میومد که نتونستم به ترسیدن و خیالبافی ادامه بدم. شاید فک کنین بیخیالی و بچگی ولی توی کل روز لیمو چینی باغ خانجونم، رمق برام نگذاشته بود. دم دم های سحر چشمم یک هو باز شد، خانجون میگفت این طور که تو از خواب پا میشی هر کسی کنارت باشه سکته میکنه، میمیره،  ولی بعدش با خنده هاش نشون میداد ک شوخی کرده، اخه می ترسیدم همه جا باب شه نرگس خاتون ، دختر حاج فتح الله جنی شده، اون وقت رو دست ننه و آقاجون باد می کردم. از ایون بزرگ که خانجونم ، به ستون هاش پشه بند بسته بود آمدم دوسه پله پایین و وارد حیاط شدم.

اگه توصیف حیاط خواسته باشین باید بگم که یه حوض هشت ضلعی تازه رنگ شده با ماهی های سیاه،  همشون برای داداشم سهراب بود.

از چهار طرف به حوض خونه جوب های سنگ فرش شده باریکی می رسید که کل باغ و سیراب می کرد. مسیر جوب ها میرفت به بیرون باغ و به خونه های کناری ما می رسید.

و دیگه سرتونو درد نیارم خونه بهار یه هو یه روزه پر میشد از گل نرگس و سنبل درختا هم حسود میشدن و شکوفه میدادن.

-  تابستونا درخت ها پر میوه میشد. پائیزو که دیگه نگو فقط قرمز بود و زرد و نارنجی، تصور خانجون تو لباس سفید با گلای رز بزرگ ، روسری سه گوش سیاه با گلای رنگی رنگی، که داره برات انار میچینه.

همیشه زیاد حرف میزنم سرتون و درد نمیارم،

رفتم برای وضو گرفتن هنوز 1ساعتی مونده بود به اذان و نماز ولی عادت کرده بودم از خانجونم که زود پا بشم و بشینم یکم با خدا حرف بزنم.

سر حوض که رسیدم دیدم یه چیزی مثل بطری دوا سرخی بالا پایین میره، شیشه ای بود و تو نور ماه برق میزد، نمیدونم چرا چسبیده بود به فواره هرکاری کردم سمتم نمی آمد. پامو گذاشتم توی آب که یه هو زیر پام لیز بود و رفتم پایین یکم طول کشید بیام بالا ولی آخرش بطری و گرفتم تو دستم و با لرزه ای که از سردی آب بدنمو به لرز انداخته آمدم بیرون...ادامه دارد☔

چک نویس ذهن من#Tootfrngii

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

(اگه توصیف حیاط رو خواسته باشی) 

این جمله اضافی هست 

یا اینکه(همیسه زیاد حرف میزنم سرتون رو درد آوردم) 

این قبیل جملات حالت روایی داستان رو میگیره به زیبایی داستان لطمه میزنه، داستانت اونقدری روان هست که نیاز نباشه نظر خواننده رو با این جملات جلب کنی برعکس ذهن خواننده رو منحرف و به داستان لطمه میزنه، 

معمولا تو داستان خنکیش رو می نویسن خنکاش چرایی شو نمی دونم ولی تو تمام داستانها این جوریه البته خنکیش هم درسته

خوب روان و زیبا بود مرسی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

پیر خرفت

mahroo6965 | 28 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز