دو بار رفتم با بچه سخخخخت سرویس بهداشتی بد نوبتی ...من تازه تو عراق مستقیم رفتم خونه دوستامون سخت بود ولی بخدا امام حسین جذب میکنه نگاه آدم ها میکنی با بچه بی بچه پیر و جون انگار دارن قطعه ها به آهن ربا میچسبن همه یکجهت همه یک هدف حسش توصیف نشدنی هستش
خدایا من بدم و تو انقدر دوستم داری. اگر خوب بودم چه میکردی برایم. دوستت دارم در همه حال
من رفتم .بچه نداشتم.سفر زیاد رفتم حتی همین کربلا رو قبلا توی روزای عادی هم رفتم اما هییییییییییچ سفری برام مثل پیاده روی اربعین نبوده.بهترین سفر زندگیم بود.همشم پیاده رفتم.ماشین فقط برای رفتم به سامرا و کاظمین و مرز سوار شدم وگرنه بقیه مسیر پیاده.
غرب زدگی اثری از جلال آل احمد است.جلال آل احمد در این کتاب میگوید:غربزدگی آفتی است که از غرب میآید و ما را مانند طاعون گرفتار و بیمار میکند. آدم غربزده ریشه و بنیادی ندارد، نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هرهری مآب و چشم و گوش بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند.جلال در این باره میگوید:«آدم غربزده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است!نه ایمانی دارد،نه مسلکی،نه مرامی نه اعتقادی،نه به خدا یا به بشریت،نه در بند تحول اجتماع است و نه در بند مذهب و لامذهبی،حتی لامذهب هم نیست هُرهُری است.آدم غربزده، شخصیّت ندارد.چیزی است بی اصالت. خودش و خانهاش و حرفهایش،بوی هیچ چیزی نمیدهد. بیشتر نمایندهی همه چیز و همه کس است.آدم غربزده، معمولاً تخصّص ندارد، همه کاره و هیچ کاره است؛ امّا چون به
هر صورتی درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی، بلد است که در هر جمعی،
حرفهای دهن پر کن بزند و خودش را جا کند. شاید هم روزگاری تخصّصی داشته؛
امّا بعد که دیده است در این ولایت تنها با یک تخصّص نمیتوان خر کریم را
نعل کرد، ناچار به کارهای دیگر هم دست زده است. عین پیرزن های خانواده که بر اثر گذشت عمر و تجربهی سالیان، از هر چیزی مختصری میدانند و البتّه خاله زنکیاش را.(کتاب بخون دوست عزیز،کتاب بخون)من نمیتونم به همه ی عقاید احترام بذارم،چون احترام به عقاید پوچ و بی ارزش در واقع توهین به شعور خودمه