2777
2789
عنوان

ایده میخوام برای همایش شیرخوارگان حسینی

| مشاهده متن کامل بحث + 518 بازدید | 35 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

شهر ما یک هفته قبل باید شناسنامه ببری کارت عضویت میدن چون شلوغه فقطم بچه های زیر دوسال یه بسته نباتم ...

هااااا😐😐😐😐😐چهههه بودددددد😐😐😐😐 خو مگه فقط:یجاست .همه حسینیه ها و مساجد مراسم دارن .همشونم لباس و تعدیه رو دارن..کدوم شهری؟

من مثلا پارسال پسرمو بردم .بعد نصفه مراسم رسزدم .رفتم داخل بعد خانمه بدو بدو اومد دنبالم گفت خانم لباس نگرفتید شما؟ گفتم نه نمیخام خود بچم لباس سبز داشت تنش کردم .گفت پس بیا این بسته تغدیه رو بگیر..یه کیک و ابمیوه و موز بود 

چند ماهی هست یه کار توخونه شروع کردم.برای پیشرفتم لطفا دعا کنید♥️♥♥️اگه دوس داری تو هم مثل من تو خونت شاغل بشی بهم درخاست بده❤از کجا میدونی؟ شاید این همون راهیه که همیشه از خدا میخاستی  و میگفتی خدایاا راهی جلوی پام بزار تا زندگیمو متحول کنم...(نتورکر.نماینده برند لدورا)
فرقی نداره. من برام سوال بود ففط مادرا میرن یا پدرا هم هستن

نه پدرا نیستن .فقط:بچهها و مادرا

چند ماهی هست یه کار توخونه شروع کردم.برای پیشرفتم لطفا دعا کنید♥️♥♥️اگه دوس داری تو هم مثل من تو خونت شاغل بشی بهم درخاست بده❤از کجا میدونی؟ شاید این همون راهیه که همیشه از خدا میخاستی  و میگفتی خدایاا راهی جلوی پام بزار تا زندگیمو متحول کنم...(نتورکر.نماینده برند لدورا)
من رشتم و تازه اومدیم اینجا نمیدونم کجا مراسم هست خیلی دلم میخاست برم

خو همه جا هست دیگه...مصلی داره.حسینیه ها ..مسجدا....حتی در کوچولوهایی که جفت مساجد هستن و حسینیه کوچیک هیتن هم در رو باز میکنن .چون کسایی که عدر شرعی دارن و نمیتونن برن مسجد میرن این حسینیه ها

چند ماهی هست یه کار توخونه شروع کردم.برای پیشرفتم لطفا دعا کنید♥️♥♥️اگه دوس داری تو هم مثل من تو خونت شاغل بشی بهم درخاست بده❤از کجا میدونی؟ شاید این همون راهیه که همیشه از خدا میخاستی  و میگفتی خدایاا راهی جلوی پام بزار تا زندگیمو متحول کنم...(نتورکر.نماینده برند لدورا)
هااااا😐😐😐😐😐چهههه بودددددد😐😐😐😐 خو مگه فقط:یجاست .همه حسینیه ها و مساجد مراسم دارن .همشونم لب ...

کرمانم جاهای دیگم مراسم هست ولی فرق دارن ، این مراسم مجمع جهانی علی اصغره زیر نظر اوناست 

اونا نه ، فقط مسجد برگزار میکنه 

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز