از دسته مامانم خسته شدم میخوام این ایام برم مسجد میگه براچی میخوای بری اونایی نماز نمیخونن جاشون تو مسجد نیس میخوام یه زیارت عاشورایی بخونم میگه تو که نماز نمیخونی اون قبول نمیشه برات میخوام غذا بخورم میگه برکته از سفره میره نماز نمیخونی ،یه دانشگاه میخوام برم میگه نماز نخونی نه میزارم دانشگاه بری نه خرید کنی تا میام کنار بیام بخونم نمازامو بااین دعوا و حرفاش دلم نمیخواد اصلا نه نماز بخونم نه دعا اگه بخوام چیزی ام بگم یا میزنه یا عصبی میشه میگه من برم زیرخاک و فلان ...،خسته شدم نمیدونم چیکار کنم دیگه انگار همه مشکلا سره نماز خوندن من حل میشه
وااا☹
عجب مادری
خب بخون راحت باش
نه به این شدت ولی هر از گاهی ی گیری میده.منم یک در میونه نمازام
بقول مارمولک انقدر فشار میارن میخوان زوری ادمو بفرستن بهشت طرف ازون سر جهنم میزنه بیرون
وا خب بخون
خب بخون
واااخ😐
ولی راست میگه بدون نماز اهمال خوب دیگ قبول نمیشه خب نماز بخون حتی شده تند تند و کوتاه ولی بخون
متاسفانه خيلي روش بديه مادر من هم سر نماز و حجاب همينجور بود نتيجش هم من هم خواهرم از هردوش زده شديم
از دلسوزیشه دوست داره عاقبت بخیر بشی ولی روشش رو بلد نیس که چطور بهت بگه
مادرتون سنشون بالاست؟؟
پدر و مادر من هیچوقت بهمون نگفتن نماز بخونید فقط خودشون اول وقت میخوندن و بیشتر نماز مغرب و عشاها رو مسجد بودن.
همه بچه ها نماز خون شدن اول وقت.
ولی الان که سنشون رفته بالا اقد به دختر داداشم گیر دادن برای نماز که کلا نماز رو ترک کرد.
قطعا شیوه ای که مادرتون در پیش گرفتن صحیح نیست ولی مطمئن باش از سر دلسوزیه.
شما هم از خدا بخواه کمک کنه اهل نماز بشی. نه به خاطر کسی برای عاقبت به خیری خودت.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
58 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
