تایپک احضار روح دیروز ، یادتونه ازتون پرسیدم کی بلده؟! بیاین بگم دیشب چیشد نتیجه ی احضارمون
با سه تا از دوستام نشسته بودیم درست عین چیزی که توی نت نوشته بود شمع روشن کردیم همه لامپارو خاموش کردیم رو یه برگه حروف و ... رو نوشتیم و شروع کردیم اقا ما خیلی شوخیم ، هی با هم شوخی میکردیم و ناخواستع خندمون میگرفت ، ناگفته نماند که قبلا هم پشت ساختمون مدرسه همچین کاریو اومده بودیم که انجام بدیم ولی خیلی زود خندمون گرفت و نشد اصلا ، ایندفعه هم واقعا نمیدونم ، روح یکی از فامیلای دوستم که تازه فوت شده رو صدا زدیم دیدم دست دوستم که روی مهره ای که روی کاغذ بود تکون خورد اولش فکر کردیم شوخیه داره مسخره بازی درمیاره بعد از قیافه ی ترسیده ش فهمیدیم که نه واقعا انگار خبریه خلاصه دوستام هم که ترسووو اصلا انتظار نداشتن اتفاقی بیفته همه جیغ کشیدن فرار کردن منم خیلی میترسیدم ولی چون از مامانم شنیده بودم که حتما باید باهاش خداحافظی کنی گفتم خداحافظ دوبار و در رفتم ، شب دوستام پیشم موندن ، هممون میترسیدیم چون تو اتاقم اون حرکتو زده بودیم و همونجا هم خوابیده بودیم ، دوستام تقریبا خوابیده بودن همشون ک صدای سگ اومد یهو از تو خیابون با ترس پاشدم رفتم لب پنجره (خونمون اپارتمانیه) با تعجب نگاه کردم اخه والا هیچوقت سگ اینطرفا ندیده بودم دیدم دوتا سگن دارن پارس میکنن دوستامم بیدار شدن گفتن صدا سگ چی میگه از کجا میاد گفتم والا نمیدونم داشتیم از ترس سکته میکردیم که یکی از دوستام یهو جیغ زد گفتیم چته گفت یچیزی دیدم بالای در میگفت اون قسمت بالای در که شیشه میخوره یه دستی دیده ولی باور نکردیم گفتیم احتمالا ترسیده توهم میزنه الانم همه رفتن من دارم سکته میکنم کسی میدونه باید چیکار کنم؟
