2777
2789
عنوان

داستان عاشقانه

249 بازدید | 10 پست

🔞🔞بخونید خیلی جالبه🔞🔞


داستان واقعی از یک دانشجوی خانوم که ماه گذشته بر اثر تصادف با کامیون در گذشت


اسم او مریم بود، بصورت پاره وقت در یکی از شرکتهای ارتباطی مشغول به کار بود.که آنجا با یکی از همکارانش به نام محمد آشنا شده بود.



آنها دوعاشق به تمام معنا بودند و در طول روز از طریق همراه با هم صحبت میکردند.



مریم برای اینکه ارتباط بهتر و هزینه کمتر سیم کارت خود را عوض کرد و از اپراتوری که محمد استفاده میکرد سیم کارت تهیه نمود، تا هردو از یک اپراتور استفاده نمایند



خانواده مریم از علاقه این دو نسبت به هم با خبر بودن و محمد نیز ارتباط نزدیکی با خانواده مریم داشت (به خاطر عشقش)




مریم بارها به دوستش و خانواده اش تو صحبتهاش گفته بود که دوست دارم اگه مردم گوشیم رو باهام دفن کنید.



بعداز فوت مریم هرکاری میکردن تا تابوت مریم رو بلند کنند و مراسم تشییع را بجا آورند تابوت از جایش کنده نمیشد.

خیلی از حاظرین اقدام به بلند کردن تابوت نمودن ولی هیچکس نتونست تابوت را بلند کند.



در نهایت با یکی از دوستان پدرمریم تماس گرفتن که این قدرت را داشت که با روح مردگان ارتباط برقرار میکرد.


او چوب دستی خود را برداشت و با خود شروع به صحبت کردن نمود.وپس از دقایقی گفت که این دختر خواسته ای داشته که هنوز انجام نشده.



که در این وسط دوست مریم گفت که او همیشه میگفت که گوشیم رو همراهم دفن کنید.سپس گوشی رو در تابوت کنار مریم گذاشتن و به راحتی تابوت را بلند کردند.



همه حضار در مراسم از این اتفاق عجیب و باور نکردنی در تعجب بودند.




پدر مریم در مورد فوت دخترش چیزی به محمد نگفته بود چون آن در مسافرت بود




محمد پس از چند روز به مادر مریم زنگ میزنه و میگه که من دارم بر میگردم میخوام برام یه غذای خوشمزه درست کنی ضمنا به مریم هم چیزی نگو چون میخوام سوپرایزش کنم.



پس از اینکه محمد برگشت خبر فوت مریم را به او می دهند.


محمد فکر میکرد که دارن با او شوخی میکنن و از آنها خواست که به مریم بگن از اتاق بیرون بیاید.چون برای او چیزی رو که دوست داشته سوغاتی آورده.

و دست از مسخره بازی دربیارن.


خانواده مریم برای اثبات صحبتهاشون فوت نامه مریم رو به اون نشون دادن (محمد با صدای بلند شروع به گریه کردن نمود)


سپس گفت که این غیر ممکنه چون من دیروز با اون صحبت کردم و ما همچنین با هم در ارتباطیم.



محمد شروع به لرزیدن نمود.


یکدفعه گوشی محمد شروع به زنگ خوردن نمود

نگاه کنید:این مریمه که تماس میگیره؟؟!

(گوشی رو به خانواده مریم نشون داد)


گوشی رو بر روی بلنوگو باز نمود و با مریم صحبت کرد.

همه داشتن به مکالمه ان دو گوش میکردن


صدا بلند و واضح و بدون هیچ گونه تشویش وصاف بود



اون صدای مریم بود!!

هیچ کس بجز مریم نمی تونست از این خط استفاده نماید، زیرا سیم کارت را بامریم دفن نموده بودند؟



همگی شوکه شده بودند.

دوباره دنبال دوست پدر مریم که میتونست با ارواح ارتباط برقرار کنه فرستادن.او هم ریس شرکت ارتباطی که مریم در آنجا کار میکرد دعوت به عمل آورد و هردو 5ساعت

جلسه گرفتند تا ببینند این مساله چطور ممکنه.



و سپس کشف کردن که:






هیچ کس تنها نیست

همراه اول





بهترین آنتن دهی را دارد😜😜



از خوندن این داستان از شما ممنونم🙏🙏



شما مثل من غافلگیر شدید😖



حالا نوبت شماست که دیگران رو غافلگیر کنید✋

انقدر حال میده یه گروهو سر کار بزاری😁😁😄

التماس دعا🙏🌹😂

ای تو روح پر فتوحت

منم قبلن چشام سگ داشت🙂🙂 اما ب مرور رفت تو اخلاقم😑😑😑😂😂😂😂میون جوشام یه دونه صورت زده که اونم تا چند وقت دیگه از بین میره 😕😕😕😕_به نظر من عشق از غرور بالاتر هستش مثلا خود من بار ها شده که بخاطر عشقی که به لواشک داشتم غرورمو زیر پا گذاشتم و گفتم تو رو خدا یه تیکه شم به من بدید        _تمام قند های توی دلم را آب کردم ... برای تویی که چایت را همیشه تلخ میخوری ... خاک بر سرت😑😑     کوتاه ترین جمله ی جهان مربوط به کرمانیاس:(قَ هَ)=(آیا در خانه قند هست)😂😂😂😂😂                        _آدما کلن چهار دسته ان :یا مَمَدن یا فاطمه یا زهران یا علی بقیه دوستای اینان😅😅😅😅😅😅😅 (توی نی نی سایت یاد گرفتم که هر کسی هر جور دلش میخواد قضاوت میکنه و هر حرفی که دلش میخواد میزنه دوست عزیزم اگه نظرت مخالف منه ریپلی نکن سعی میکنم جوابتو ندم اما اگه رو اعصاب راه بری قول نمیدم که .... 🙂) دوستتون دارم😊❤🌹

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تکراری بود بر اولین بار خوندم باورم شده بود😐😂

*گرگ باش تا محتاج نوازش نباشی ..... گرگ یعنی: ارتش تک نفره  تنها ولی وحشی*                    بگذار کفتارها برای خود حکومت خیالی کنند ... نمیدانند سکوت گرگ آغاز یک فاجعه است😞 😃  من برای هدفم قید همه چیز را میزنم خواب که چیزی نیست😃
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792