دقیقا منم
من از شهرم دورم و تو یه شهر دیگم
ب خدا بعضی شبا انقد دلهره اینارو دارم ک نکنه با مامانم بحث و دعوا کنه یا نکنه اعصاب مامانمو خورد کنه
ب خدا انقد عوضیه مامانم از دستش کلی حرص میخوره
اصلا هیچ جوری آدم نیس ب قرآن
من همش ب مامانم میگم بیا خونم چند روز بمون یا مسافرت ک میریم با خودمون میبرمش یا چند روزی کمیام شهرمون همش مامانمو میگردونم ک دلش باز شه وگرنه اون احمق از خونه تکون نمیخوره ک مادرمو جایی ببره
اگه خدایی نکرده واسه مامانم اتفاقی بیوفته من دیگع پامو تو خونش نمیذارم دلم نمیخوار ریختشو ببینم