بچه ها مادرشوهرم خیلی اخلاق های خوب داره خیلی توزندگی کمکمون میکنن ما چندساله خونشون نشستیم همینجوری قبض هامونو پرداخت میکنن خریدمیکنن براماهم میکنن اهل دخالت نیست منم کمکش میکن درحد توان واحترامشونو خیلی دارم
اینارو گفتم که بدونید وضعیت کلی مو
ولی از وقتی بچه دار شدم خودشو مالک بچه میدونه
حس میکنم اصلا ناراحت میشه میرم خونه مامانم اینا میمونم مستقیم چیزی نگفته ها ولی خب میشه فهمید وچیزی که خیلی اذیتم میکنه اینکه همش میخاد بچه پیش اون باشه وتوجمع اگه من از بغلش بگیرم ناراحت میشه همش میگه وای بچه ام پاهاش سوخته یا این لباس خوب نیست تنش کردی این جا نبرش اونجا نبرش یا تابچه گریه میکنه میگه وای دلش درد میکنه اروغ داره بدش به من خب منم مادرشم خودم میتونم نگهش دارم وبفهمم بچه ام چشه همشم میاد بچه رو میبره بالا منم چی بگم روم نمیشه بگم نبر خیلی حالم بده شوهرمم خیلی ارومه دخالتم نمیکنه راهنماییم کنید توروخدا