سلامخانما.راستش خانواده شوهرهمن خیلی از شوهرم توقع اژانس بودندارن.هنوز فکر میکنن مجرده و باید سرویس بده واسشون
من ivf کردمو استراحت مطلقم نگفتم ivfکردم گفتم حاملگیم پرخطره.حالا عروسی دعوتن سه روز ی شهره دیگه با فاصله ۴ساعت .طبق معمول از شوهر من توقع دارن ببره و بیارشون .و منم برسونه خون مامانم .شوهرم جرات نمیکرد بگه من میخوام برم ولی همش ب گوشم میزد ک دعوتم و ....تا دیدم زنگ زدن ک ما هم با تو میایم و شوهرم جلو من بود گفت حالا ببینم صبح چی میشه شرایط کاریم چطوره
منم ناراحت شدم ک اونا برا عروسی ما نیومدن حالا تو با این شرایطه من کجا میخوای بری و اونم ناراحت شد ک برا من تصمیم نگیر
واقعا موندم چکار کنم میدونم تا ی چراغ سبز نشون بدم سریع السیر میره.از طرفی هم دوست دارم بفهمن الان ازدواج کرده و مسیولیت زنش گردنشه نمیتونه بیخود ول کنه بره.از طرفیم دوس دارم بره دلش بازشه.