من بعد از سه سال ونیم از ازدواجم واسه بار اول رفتم دکتر زنان تا آزمایشات قبل بارداری رو انجام بدم طبق سونویی که دادم دکتر گفت تنبلی تخمدان دارم ومحاله طبیعی باردار بشم اگه بشم هم خیلی زود سقط میشه اونموقع بود که دنیا رو سرم خراب شد نظرش این بود. که باید داروهای تحریک تخمدان بخورم تا پنج ماه مقاومت کردم ونخوردم اینقدر تحت فشار بودم که حتی پریودمم ما منظم بود ماه اولی که لتروزول خوردم کیست زدم پزشکمو عوض کردم گفت تا دوماه نخور بهم پودر اینوفولیک داد ماه هفتم بود که واسه اولین بار تو عمرم تاخیرم از دو هفته گذشت چقدر امیدوار شدم با اینکه بیبی چکم منفی بود ولی رفتم لباس بچگونه خریدم همش با بچم حرف میزدم روز بیستم رفتم آزمایش خون دادم تا جواب حاضر شه از اونجا تکون نخوردم وقتی جواب اومد حتی مسول آزمایشگاه مونده بود چطور بهم بگه منفیه دنیا رو سرم خراب شد بزور خودمو رسوندم خونه درو که بستم افتادم رو زمین وزار زدم واقعا نمیکشیدم شاید فکر کنین سوسولم ولی تو شهر غریب بودم وهمه دوروبریام بچه داشتن از طرفی مهر بچه ناجور به دلم افتاده بود دوباره رفتم دکتر اولش خواست بهم دارو بده ولی وقتی حال روحیه خرابمو دید گفت یمدت بیخیال دارو ودکتر شو تا شش ماه نیا دکتر برو پیش خونوادت یمدت فقط خودتو لاغر کن وپودر اینوفولیک بخور تو این مدت خودم سپردم بخدا یکم دلم آروم شد محرم بود چقدر واسه علی اصغر لالایی خوندم چقدر تو هییتا گهواره خالی تکون دادم از خدا خواستم محرم بعد بچه دار شده باشم تو این مدت از شوهرم خجالت میکشیدم وقتی میخوابید نگاش میکردم دلم براش میسوخت حتی به این فکر میکردم اگه بچه دار نشدم ازش جدا میشم شبا که میخوابید از جام بلند میشدم قرآن دستم میگرفتم وزار میزدم هستین بقیشو بگم