2777
2789
عنوان

قلنج کردن وسایل منزل

| مشاهده متن کامل بحث + 267 بازدید | 21 پست
گلم جن رفته از تویخچال میوه برداره . زیاد جدی نگیر .  من الان گازم صدا داد  معلومه جن دار ...

اتفاقا جنمون آووکادو دوس داره یه یخ زده اشو گذاستیم قسمت جلویی یخچال راحت پیدا کنه..ب نظرتون بهش بگم ی لیوان آب هم برا من بیاره یا بی حرمتی میشه ب مهمون؟؟

میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اتفاقا جنمون آووکادو دوس داره یه یخ زده اشو گذاستیم قسمت جلویی یخچال راحت پیدا کنه..ب نظرتون بهش بگم ...

ن گلم اتفاقا گلم دنبال مارچوبست کـ با پاستا بخورن . 

😂😂😂😂😂

🌹وَ خُدایے ڪِ بِ شِــــدَتْ ڪــٰافــــیٖستْ🌹
ن گلم اتفاقا گلم دنبال مارچوبست کـ با پاستا بخورن .  😂😂😂😂😂

😁😁😁😁

میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....
بیچاره یخچال ما خیلی قلنج میکنه 😂

ببرین حجامتش کنین

میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....

خونه بابام بودم اره خیلی ولی اینجامغرب چی یکه ترسوندم یکی پستونک دهن نوزادم گذاشته من خواب بودم وشوهرم سرکار دخترم خونه پدربزرگش تواتاق کسی نبود من هم پستونک دهن بچه نمیزارم گهواره بچم ارتفاع داره و سائل پستونک وشیشه واینازیرگهوارش بودن اومدم شیرش بدم دیدم ا دهنش پستونک افتادخیلی ترسیدم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز