از بچگی این اخلاقارو داشتم مثلا روی اعداد یمدت اعداد زوج انتخاب میکردم همش فک میکردم اعداد فرد نحسی داره یا همیشه باید سه لیوان اب بخورم شب مثلا صلوات به نیت تعداد افراد خانواده میدادم الانم اینجوری ام سه بار اب بخورم دستامو زیر شیر اب هی اب بزنم شبها تو ذهنم داستان باید بسازم تا خوابم ببره حتی تصویر زمینه گوشیمو هی باید یجوری انتخاب کنم که مثلا نحسی نیاره برام دستشویی برم باید با شلنگ دورمو اب بگیرم خیلی کارای تکرار شونده دارم اذیت میشم دیگه بیشتر وقتها مثلا بلند میشم یدونه گیلاس از یخچال برمیدارم میخورم میام میشینم باز میگم یدونه نه باید سه تا بخورم باز بلند میشم سه تا برمیدارم نکنه دیوونه ام وخودم خبر ندارم😥😥😥😥
تشخیصش به این راحتیا نیست ولی احتمالا وسواس هم فکری هم عملی هم مجبور
کارشان تفکیک است : زن را از مرد، عقل را از بدن، انسانیت را از جامعه...//////////////////////// آلبر کامو / یادداشت ها: با مرگش شادی وصف ناپذیری شروع میشد اما عذاب همین است:«آنها بموقع نمی میرند.».
واقعاً به این اراجیف خرافه عمل می کنی واقعا متاسفم مگه از اون بی سواد های قرن بیستم هستی که به این موضوعات پوچ وبی ارزش ارزش میدی هرچقدر اهمیت بدی مغزت رو مریض می کنی
ساحل دلت رو به خدا بسپار خودش قشنگترین قایق رو میاره
یکی رو میشناسم رو زمان وسواس فکری گرفته مثلا میگه تا ساعت هفت نشه نمیرم غذا بخورم... یا نمیرم حموم... جدیدا مشکلش حادتر. شده... همش چشمش به ساعته... و هیچ کاری انجام نمیده... انگار مغزش از کار افتاده باشه.. شما هم حتما برو دکتر خدایی نکرده وضعیتت بدتر نشه
کارشان تفکیک است : زن را از مرد، عقل را از بدن، انسانیت را از جامعه...//////////////////////// آلبر کامو / یادداشت ها: با مرگش شادی وصف ناپذیری شروع میشد اما عذاب همین است:«آنها بموقع نمی میرند.».
میترسم به شوهرم بگم رفتارامو بگه یوقت دیوونه ای یا همش به روم بیاره براهمین تاالان دکتر نرفتم
مگه مجبوری بگی کجا میری؟ یه چیزی بساز دیگه
کارشان تفکیک است : زن را از مرد، عقل را از بدن، انسانیت را از جامعه...//////////////////////// آلبر کامو / یادداشت ها: با مرگش شادی وصف ناپذیری شروع میشد اما عذاب همین است:«آنها بموقع نمی میرند.».