همسرم تک پسره . خواهر شوهرم دوتا پسر داره. منم یه پسر ۳ ساله دارم یه توراهی که اونم پسره. اهر شوهرم شهر دیگه زندگی میکنه. من نزدیک مادر شوهرمم. خواهرشوهرم یه هفته ایه اومده شهره ما با اینکه یه هفته از تولد پسرش گذشته مادر شوهرم امروز واسش تولده بزرگ گرفت با تم و کلی غذا ....... در صورتی که یه بار واسه پسر من از اینکارا نکرد. رو دیوار خونشون عکس بچه بزرگه خواهر شوهرم بود امروز رفتم دیدم ورداشتن جاش عکس دونفزه پسراشو گذاشتن. خیلی به پسرم محبت میکنن اینم بگما . ولی این کاراشون حرصم میده.
منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم لازم شد یه عکس از بچه ام بدم بزنید به دیوار وگرنه شک میکنن اینم نوه اتونه ؟؟؟!!!!
مادر شوهرم سریع به اون یکی خواهرشوهرم گفت عکس کارن رو نزدی چرا اونم گفت خوب اسن عکس هدیه ابجی به بچه هاشه. که تو خونه شما باشه چون خونه اشون پره عکسه. (پسره منم کلی عکس و شاسی داره تو خونمون کلا از عکس فولیم چون خواهرشوهر مجردم عکاسه)
حالا من از اینا ناراحت البته نه زیاد ولی خوب بالخره هرچقدرم که تودار و صبور باشی یه لره ته دلت رو قلقلک میده...... شوهرم هم از همه چی مطلع و همش پیام میداد تورو خدا غصه نخور تو حامله ای و اینا.
تولد با خوشی تموم شد من در حد توانم کمک کردم. اخه سنگین شدم تو بارداری هم اپاندیس عمل کردم کلا بارداریم سخته.
وقتی شوهرم اومد رفتم تو اتاق دراز کشیدم. تا اینکه اومد.......