2777
2789
عنوان

بچتونو از چند ماهگی جدا خوابوندین و چه جوری؟

| مشاهده متن کامل بحث + 473 بازدید | 46 پست
پس بیدار شد چه کنیم؟

چند شب بیدار میشه بدون شیر بخوابونش عادت میکنه و ترک میکنه

ایران به خاک خسته تو سوگند،به بغض خفته دماوند😞که شوق زنده ماندن من به شادی تو خورده پیوند😞ایران اگر دل ترا شکستند،تو را به بند کینه بستند😞چه عاشقان بی نشانی که پای درد تو نشستند😞 😞😞😞😞😞😞ایران به شوق زندگی، در مرگ روئین تن شده😞مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده😞ایران پر است از عاشقان، این گنج های بیشمار😞مرزیست پر گوهر ولی، با رنج های بیشمار😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢حس ششم!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷غیرت!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷جن!!!!😷😷😷😷😷😷😷مرد خاله زنک!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷دختر بچه شوهر کرده!!!!!😷😷😷😷😷😷😷مرد بچه باز!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷رل 😷😷😷😷😷😷😷😷کراش😷😷😷😷😷😷😷کرونا!!!!!😷😷😷😷😷

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خانما بچه بعد از ۶ ماهگی فوقش۸ ماهگی باید شیر شبش قطع بشه یعنی چی شیر میخوره نمیتونم جدا کنم!!!!!! ...

شیر شب چجوری قطع بشه وقتی از گرسنگی گریه میکنه؟ 

G>⬆️⬇️   میشه برای سالم بدنیا اومدن بچه ام یه صلوات بفرستین ؟؟؟ پروردگارا... نمیگویم دستم را بگیر. سالهاست که گرفته ای.. رهایم نکن.   
پس بیدار شد چه کنیم؟

چند وقتشه؟

تا وقتی دندون ندارن و کوچکترن عیب نداره هر سه ساعت شیر بخورن

ولی وقتی دندون در اوردن دکتر میگه سعی کنین عادت بدین از دوازده چیزی ندین بهشون انقدر خستشون کنین که بخوابن تا صبح

اگه دیگه نیاز بود باید حوصله به خرج داد دندوناشونو تمیز کرد

چند وقتشه؟ تا وقتی دندون ندارن و کوچکترن عیب نداره هر سه ساعت شیر بخورن ولی وقتی دندون در اوردن دک ...

15ماهشه.هنوز دندون آسیابی درنیاورده 

کلا دوس  داره مثل پستونک بمکه.از پستونکم بدش میاد 

شیر شب چجوری قطع بشه وقتی از گرسنگی گریه میکنه؟ 

آب بده بهش و هر طور شده بخوابونش با بغل لالایی راه بردن روی پا خلاصه تحمل کن تا خوابش ببره از شب سوم ببعد دیگه بیدار نمیشه

البته دیگه تو ۸ ماهگی غذا میخوره قبل خواب باید حتما سیر بشه

ایران به خاک خسته تو سوگند،به بغض خفته دماوند😞که شوق زنده ماندن من به شادی تو خورده پیوند😞ایران اگر دل ترا شکستند،تو را به بند کینه بستند😞چه عاشقان بی نشانی که پای درد تو نشستند😞 😞😞😞😞😞😞ایران به شوق زندگی، در مرگ روئین تن شده😞مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده😞ایران پر است از عاشقان، این گنج های بیشمار😞مرزیست پر گوهر ولی، با رنج های بیشمار😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢حس ششم!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷غیرت!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷جن!!!!😷😷😷😷😷😷😷مرد خاله زنک!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷دختر بچه شوهر کرده!!!!!😷😷😷😷😷😷😷مرد بچه باز!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷رل 😷😷😷😷😷😷😷😷کراش😷😷😷😷😷😷😷کرونا!!!!!😷😷😷😷😷
آب بده بهش و هر طور شده بخوابونش با بغل لالایی راه بردن روی پا خلاصه تحمل کن تا خوابش ببره از شب سوم ...

پسر من ۱۵ ماهشه و هنوز واسه شیر بیدار میشه. چشم از فردا شب حتما امتحان میکنم این روشو. فقط قند خونش افت نکنه؟؟؟

G>⬆️⬇️   میشه برای سالم بدنیا اومدن بچه ام یه صلوات بفرستین ؟؟؟ پروردگارا... نمیگویم دستم را بگیر. سالهاست که گرفته ای.. رهایم نکن.   
بچه ي من طول روز أصلا شير نميخوره همه اميدم اينه شبا تو خواب يكم ميخوره.منه بدبخت چيكار كنم اونوقت!؟ ...

واقعا

بچه منم همینطوره 

واسه همین نمیتونم جداش کنم

کلا خیلی ناراحتم

همیشه هرچیزی که خواستم رو به سختی بدست آوردم.
منم موندم چه کنم پسرم 15ماهشه شبا دوسه بار بیدارمیشه شیرمیخواد نمیدونم جداش کنم یا نه برا شما فکر ...

عزیزم بیدار که میشه بغلش کن بهش اب بده با لیوان احتمالا میخوابه دوباره

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792