باهامون قهرن درزمان اشتی اهل طعنه و کنایه نبودن چون ماهی ی بار میرفتم ولی حالا سرقضیه ای ک خودم مقصرم قهرن دلم میخاد زنگ بزنم ب مادرشوهرم ولی بهش اعتماد ندارم میترسم مسخرم کنن یا شوهرم بفهمه دعوام کنه ولی نمیدونم چطوری بهشون بفهمونم من تغییر کردم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
عزیزم در این مورد زمان چیزی رو حل نمیکنه من با همسرم دوست بودم قبل ازدواج اومدن خونمون بحث بالا گرفت جلسه ی قبل خواستگاری رسمی زن دایی شوهرم اونور از ما بد گفت و من پیام دادم و دعوا شد شوهرم عصبانی زنگ زد مادرش داد و بیداد و یه دلخوری اساسی پیش اومد که دوستی کن و همسرم هم داشت به جدایی میکشید من زنگ زدم به مادرش و باگریه از دلش درآوردم ! نمیگم گریه کن اما یجا هایی باید حرمت نگهداشت حتی اگه دلخورشدی ازشون منم میتونستم بگم چرا زنگ بزنم خودمو کوچیک کنم اگه باهام بد برخورد کنه چی؟!!!!اما چند وقت بعد اومدن خواستگاری و بهم رسیدیم . نترس با عذرخواهی تو کوچیک نمیشی با همسرت صحبت کن بگو مادرته باید از دلش دربیاریم گل و شیرینی بگیرید باهم برید خونش حداقلش دل خودت آروم میشه و همسرتم میفهمه تو چقدر خانومی❤️