
عیدت مبارک مولای من ...
از فرزند غدیر می نویسم و از مقام والای ولی بودنت..
از عشق می نویسم و از مقام والای ولایتت...
از آسمان می نویسم و از بلندای حضورت در خلقت ...
من که در غدیر هزار سال پیش بنوده ام تا عاشقانه با مولایم علی بیعت
کنم و عهدنامه ی ولایتش را عاشقانه بپذیرم ...
من که در هزار سال پیش نبوده ام تا تبریکی لبریز از اشتیاق
خدمت علی روانه کنم تا نامم در زمره ی شیعیانش باقی بماند ...
من که نبوده ام تا ببینم :
دست علی بر بالای سر این مردم چه سایه ی رحمتی گسترده
و الطاف آسمانی اش :
لبخند شده بر روزگارشان...
اما امروز ترا دارم و ستایشگر مقام والای ولایتت هستم در زمین ..
می دانم : غدیر در غیبت : هر ساله در حجة الوداعی عاشقانه
" تکرار " می شود که در باطن هستی همه ترا ظاهر می بینند ...
می دانم تو مظهر امامِ غدیری در این آخرالزمانه تا عشق و هدایت،
از ابتدای راه عاشقی تا انتهایش :
به نام علی باشد و به نام فرزندش مهدی...
تو : فرزند غدیری مولای من ...
باقی مانده از نسل اولین وصی ، که دستش سرفرازانه
در غدیر بلند شد و به نام "ولی" مفتخر گردید..
هر چند که چشم ناقابل من ، لایق دیدار روی تو نیست اما آقاجان :
هزران بوسه ام بر دستان آسمانی ات :
دست مرا هم بگیر برای تجدید عهدی دوباره ... برای بیعتی عاشقانه ...
می خواهم : تو را به نام "فرزند غدیر" به اهل زمین نشان بدهم :
با تمام افتخار پشت سر ت بایستم و بگویم :
امام من " مهدی " ست فرزند غدیر است :
باقی مانده ی عشق است در هستی ...
بیایید : غدیر را تکرار کنیم :
همه جمع شوید : همه به احترام مهدی بایستید :
دست راست ها یتان کجاست؟
بیایید با سرورمان مهدی بیعتی دوباره ببندیم تا وفادار بمانیم
به این عهد و پیمان تا سحرگاه ظهورش .
...
مولای من :
هر سال در غدیر ترا در کنار علی می بینم که عاشقانه
با علی تجدید عهد می کنی برای ولایتش :
من هم اقتدا به تو می کنم و هم با مولایم علی(ع) و هم با مولایم مهدی :(عج)