پدر شوهرم اینا شهرستان خونه ساختن به بهانه آبیاری باغ و... تند و تند میرم. هفته پیش به شوهرم پشت هم زنگ زده بیاید اینجا. منم تازه پریودیم شروع شده بود خیلی سختم بود به شوهرم گفتم خواهش میکنم این هفته نریم. ولی شوهرم حرف و خواسته باباشو ترجیح داد و رفتیم دو روز موندیم و برگشتیم
بعد یه هفته هنوز از دستش ناراحتم
باز خوبه شوهرت تورو برده
شوهر من اگه بود تو جت ميشست و ميرفت
همسر من حرف من براش اولویت داره اول از من میپرسه فلان جا بریم به مامان یا باباشم میگم هنپز معلوم نیس میپرسم میگم که میایم یا نه
عاشق این اخلاقشم😍😁
تا این حده که میترسم خونه صدا ازم در بره پیام بده زنم صدا ازش در رفت
خب عزیزم براش توضیح بده که سختته
ببین با جنجال هیچی درست نمیشه‌ها
شوهر من هلاك پدر مادرشه زندگيمون سره اونا زهرماره شب و روزش اونان
الان که بهش میگم چرا حالمو درک نکردی میگه چون بابام گفته بودحرف بابامو گوش میدم. منم واقعا هضمش برام سخته
نمیدونم من زیادی حساس شدم و دارم خودمو اذیت میکنم یا واقعا حق با منه. میگم ما یه خانواده ایم. تو باید اول حال منو ببینی
کارم طوریه که دائم ماموریت‌ه
با هم تو یه ساختمونیم. روزایی که خونس دائم استرس دارم نکنه الان مامان باباش بگن بریم جایی. این بخواد ببردشون
قبلا خیلی بهتر بود ولی الان حرف باباشو بی چون و چرا اجرا میکنه
شوهر من اگه دلايلم براش قانع كننده باشه، به حرف من گوش ميده مثل مريضى و ...
اما اگه از رو لج بازى و اين چيزا باشه، اصلا نظر من براش مهم نيست، بايد تو جمع خانواده ش باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
