خواهرمن بعد از ۱۲ سال باردارشده استراحت مطلقه
اوایل هفته ای دوبار میرفتم کمک که مامانم اومد پیشش کمش کردم هفته ای یه بار میرم البته الان سه هفته بود نرفته بودم که مامانم دیروز زنگ زد گفت بیا حوصله ام سر رفته ببینمت واینا
خونه خواهرم دو کوچه اونورتره
منم امروز رفتم بعد از ظهر ساعت ۳ اینا که تا ۶ برگردم شوهرم غر نزنه که اونجا بودم زنگ زد کلی دعوا که کجایی واسه چی هر روز هر روز اونجایی بشین خونت کلی ناراختم کرد آخرم گوشی رو قطع کرد
هنوز نیومده میدونم بیاد میخواد قیافه بیاد ودعوا
حالا خودش میدونه من چقدرتنهام وکسی رو ندارم همش خونه ام مث زندانی ها نه پول گشتن دارم نه کسی رو دارم برم خونش حالا اگه اومد چه واکنشی داشته باشم پرو نشه