و ترجیح میدن یه زندگی خوب واسه خودشون درست کنن بَده اگر با یه مراسم خیلی کوچیک، در حد بزرگای فامیل، ازدواج کنن و چند سال بعد که وضع زندگیشون مساعد شد عروسی بگیرن؟
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
نه، یه مراسم با تعداد مهمون کم بگیر، اتلیه و ارایش و لباس رو داشته باش. اره و اوره و شمسی کوره رو بیخیال. سالهای بعد میتونی به عنوان سالگرد مهمونی بگیری
تو عاشق نبودی که دردودل عاشقا رو بفهمی💕 تو بارون نموندی که دلگیریه این هوارو بفهمی💓 تو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگم💞 دلت تنگ نبوده ، میخندی تا از حس دلتنگی میگم💔 تو تنها نموندی تا حال دل بیقرارو بفهمی💓 عزیزت نرفته که تشویش سوت قطارو بفهمی💗 تو از دست ندادی بفهمی چیه ترسه از دست دادن💖 جای من نبودی بدونی چیه فرقِ بین تو و من🖤 اونجا که یه دختر میگه "تو قول داده بودی" قابلیت اینو داره که عرش خدارو بلرزونه🖤
عزیزم من بین خونه و عروسی . خونه انتخاب کردم و هر سال که میگذره خوشحالم از انتخابم
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...