سلام دوستان همسرم مرد خوبیه و ۴ساله ازدواج کردیم.وقتی میریم خونه بابای همسرم اونجا خیلی به من بی محلی میکنه حتی اسمم صدا نمیزنه .۱۰ روز اونجا باشیم انگار من مجسمم .ولی با خونوادش خیلی گرم .هی به مادرش جونم و عزیزم و کلمو .. میگه و به داداشش ک ۳۰سالشه .وقتی میریم اونجا خداشاهده از گوشت و برنج و ..بگیرید تا هرچی ک خونه لازمه میاره برای خونه ی پدرش .اگرچه اونا هم به اندازه ی خودشون دارن .همسرمم دانشجوه اسنپ کارمیکنه .وقتی میریم خونه ی بابای من به زور یه کیلو میوه میگیره .به والله قسم پدر مادرم میان خونمون از گوشت و گردو و مربا و عسل و شکلات و ..بگیرید میارن.درحالی ک پدرش دوماه خونه ی ما بوده یه تره خرد نکرد برامون