2777
2789
عنوان

بیاین از سوتی هامون بگیم ( خنده )

152 بازدید | 12 پست

خودم آخر سوتی ام 

یه روز صبح بیدار شدم خیلی خوابم میومد چشمام باز نمیشد به همکارم( دوست صمیمیم بود) مسیج دادم نوشتم سلام آجی من خیلی خستم یه کم دیر میام اگه     آقای محمدی ( کارفرمامون)پرسید بگو از من خبر نداری ، پیامو فرستادم واسه آقای محمدی 

اونم همون لحظه پیام داد .چشم   سکته کردم ...... 

خدایا شکرت 😍

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

🤣🤣🤣🤣🤣وای اسی خیلی باحالیییی

رفته بودیم شهربازی خالم میخواست بره دسشویی تاحالا نرفته بود اونجا (البته واسه ۱۰سال پیشه)بعد بهش گفتیم میری رو پل دست چپ رفت رو پل دست راست تو تونل وحشت قطااار بعد اومده میگه بچه ها اَی هرچی رفتم دسشوییو پیدا نکردم مارو بگو تا فهمیدیم کجا رفته افتادیم رو زمین از خنده

وقتی آدمهای  کوچک رو برای خودمون خیلی بزرگ کنیم،هم اونهارو به اشتباه میندازیم هم خودمون رو!

دلم از دست زرنگ بازیای یکی از دوستام پر بود میخواستم غیبت یه دوستمو به یکی دیگه بکنم که این سالومه ی جو شعور و فهم نداره  هر جا میریم میگه کارتم جا موند تو ماشین یا خونه پرو پرو اویزون من میشه 😐اول اسمشون مثل هم بود دقیقا فرستادم برای خودش بعد چند دقیقه دوزاریم افتاد دوباره اس دادم البته دختر خوبیه ها عوضش دلش پاکه😂

الهی مرا آن ده که آن به

محل کارم تو یه مجتمع بود یه آشپزخانه تهیه غذا هم همسایمون بود که غذاهای خونگی داشت صابکارم هر روز به من میگفت زنگ بزن ببین غذای امروزشون چیه 

یه روز طبق معمول زنگ زدم گفتم سلام خسته نباشید ناهار چی دارین؟؟ یارو هم گفت سلام با تردید گفت نمیدونم از خونه اوردم ......شماره رو اشتباه گرفته بودم فوری گوشیو قطع کردم بعد هکارم و صابکارم پرسیدن چی شد گفتم من دیگه زنگ نمیزنم اونا فهمیدن داستان چیه ترکیدن از خنده 

خدایا شکرت 😍

وای یبارم یه زنو شوهر میخواستن اسم بچشونو بذارن ایرسانا به معنیه رنگین کمان بعد مادرشوهرش میره تو آرایشگاه میگن انشاا... بسلامای اسم نوت چی شد میگه ایرسانا میگن یعنی چی یادش میره میگه تارعنکبوت!کلی پچ پچ میکنن بعد میگن واقعا عروستون میدونه معنیش این میشه بازم میخواد بذاره؟یهو میگه اوا خاک به سرم یعنی رنگین کمان 🤣🤣🤣🤣🤣

وقتی آدمهای  کوچک رو برای خودمون خیلی بزرگ کنیم،هم اونهارو به اشتباه میندازیم هم خودمون رو!

ما یه گروه خانوادگی داشتیم توی وایبر که ای کاش نمیداشتیم یه دفعه خواهرم با یکی از اقوام سر یه موضوع بچه گانه یکم بینشون شکراب شدش که به مامانم گفتش رفتی عروسی فلانی باهاشون صحبت بکن ببین این ادا و اطوارها یعنی چی دختر شما به من بیاحترامی کرده من که چیزی نگفتم بهش خلاصه مامان من از اونجا پیام دادش به من که اره من باهاشون صحبت کردم منم گوشی برداشتم به جای اینکه تو چت خصوصی خودم و خواهرم بنویسم از بس که حواس پرتم توی همون گروه خانوادگی نوشتم یه چنتا پررو پرتوقع و عقده ای بهش اضافه کردم 🤢🤢🤢🤢فرستادم توی خانوادگی وای که چه غوغایی شد الان ۵ سال که قهریم 😆🤣🤣🤣🤣🤣

یه سری توی زمستون بعدازظهر خوابیدم وقتی بلند شدم دیدم بابام داره نماز میخونه مینم فک کردم الان صبحه (اخه توی زمستون صبحا هم لامپارو روشن میکنیم) دیددم بابام نمازش تموم شده گفتم چرا منو بیدار نکردی گفت یه امروزو نرو 

منم چون روی تخت بالایی بودم مثل گوریل پریدم پایین با چنان سرعتی صورتمو شدم لباسای رسمی مو پوشیدم و وقتی کامل حاضر شدم دیدم مامانم و خواهنرم دارن با تعجب بهم نگاه میکنن درو باز کردم که برم که بابام گفت الان ساعت 8 شبه نه صبح  

پروردگارا"روح شفابخش خود را در دستانم قرار ده شاید کسی تورا در من بجوید.                                                           خدای عزیزم ممنونم بابت اینکه همیشه تو زندگیم هستی  

یبار یه مامانو دختر میرن دکتر تو مطب که نشسته بودن یهو موبایله مامانه زنگ میخوره این آهنگ نمیدونم شنیدید یا نه میگه خودت رامیری که من چَنزُه دوسُت دارَم بعد اینا هی نگاه دکتر میکنن دکتره هم نگاه اینا یه چندثانیه که گذشت مامانه گفت آقای دکتر پَ چرا گوشیدونا جواب نیمیدین؟دکترم گفت گوشیه من نیست یلحظه مامانو دختر همونگاه میکنن مامانه میفهمه گوشی خودشه میگفت آب شدم سریع اومدیم بیرون!

وقتی آدمهای  کوچک رو برای خودمون خیلی بزرگ کنیم،هم اونهارو به اشتباه میندازیم هم خودمون رو!

این مثبت هجده ببخشید 

یه بار با داداشم رفتم سوپری گفتم سوسیس دارین اورد گفتم از اینا نه از اون دراز( میخواستم بگم هات داگ زبونم نمیچرخید) هی گیر داده بودم از اون بلندا از اون درازا داداشمم هی سرخ و سفید میشد منم اصلا حالیم نبود چی میگم ، اومدیم بیرون داداشتم گفت زهرمارررررر نمیفهمی چی میگی 

تا مدتها نرفتم اون مغازه 

خدایا شکرت 😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792