وای دلم برای دخترک همسایه مون سوخت همش ۱۲ سالشه زیر دست نامادری بزرگ شده . تو این شهر غریبن نمیشناسیمشون پدرشم اصلا خونه نیست هفته یبار میاد فکر کنم راننده کامیونه. این زنه یه بلاهایی که سر این طفل معصوم نمیاره تمام فرش های خونش ۱۲ متری و سنگینه این بچه شسته نظافت و گردگیری و... زنه فقط تو کوچه میشینه و تخمه میشکنه و از پسرش مراقبت میکنه.یه سری پسرش از رو دوچرخه زمین خورد چنان کتکی به دختره زد که همسایه ها نمیرسیدن مرده بود موهاشو پیچیده بود دستش و دختره رو روی اسفالت میکشید کمر و پاهاش همش خون اومد ...😭 خیییلی گناه داره دادم دق میکنم صدای گریه دختره تو گوشمه..
این اواخر میخواست شوهرش بده به یه پیرمر پولدار که پدرش خدا رو شکر مخالفت کرد وای روزی که پدرش رفت در و قفل کرد و افتاد به جون دختره که چرا شوهر نکردی فقط جیغ میکشید بچه. مام هر چی در میزدیم فحش میداد و در رو باز نمیکرد....