سلام
مینویسم براهمه
مخصوصا برای اون کسانیکه مردهای واقعامعتقدومذهبی رو...وبد دونستند
براشون متاسفم
من خودم یه روزبیحجاب بودم..
بااینکه داییم شهیدشده بودامامن توقیدوبنداین حرفانبودم...ولی واسه دل خودم گاهی برخی چیزارو به پاس احترام رعایت میکردم
بماندکه یه روزهمین دایی شهیددستموگرفت
ازوقتی باحجاب شدم فرق نگاه های کثیف وغیروکثیف رو فهمیدم
برای بدن من محدودیت پیش اومده بودواون چشم...دیگه تمایلی به نگاه کردن به بدن من به عنوان کالانداشتند...من بودم وشخصیتم...این حرف اولو میزد..نه اول درنظرگرفتن زیبایی های بدنی من...
چه خوب شد برای شخصیت خودم به عنوان انسان ارزش قائل شدم وچشم اون کثیفارو ازروخودم برداشتم...
اونایی هم که مومن واقعی بودندنگاه محجوبشون همچنان بود
هم به من ازجهت به هرحال نامحرم هم محجوب نسبت به بقیه هم ازجهت نامحرم وهم ازجهت بیحجابی(سفت وسخت تر)
ولی اونایی که محجوب نبودنددیگه طرفم نمیوندندورفتارشون باهام عوض شد
چون دیگه این اونی نبودکه...این چیزدیگه ای شده بودکه خودشونمیفروخت به غیرازمحرم(همسرآینده اش)وارزش داشت بدنش به عنوان زن ازنگاه کثیف افرادهوس باز...
خدایاشکرت
همه ی اینحرفاروبیطرف گفتم
خواهرم بیندیش ارزش انسانی ات را...ببین حضورخدایت را در وجودت...در رگ وخونت...درنفس هایت که به اذن واراده ی اوست وتو ازلحظه ی بعدت بیخبری...ولی آن لحظه دیریازودمیرسدوتوبایدبروی
مگرآفرینش این جهان به این عظمت وزیبایی ونظم میتواندبیهوده باشد؟
مگرتووقتی هدفی داری برای زندگی ات برنامه ونظم نمیچینی...
پس این خالق ازمامخلوقات برتروحکیمتراست وبرای هرچه وظیفه وراهت قرارداده علتی عالمانه وحکیمانه دارد
خودت رادریاب
یاعلی....