از شیطونیاتون بگید
ان چنان شیطون نبودم
میخواستم ب دوستم امپول هوا بزنم
دوست پدرم بقلم کرده بود ش ا ش ی د م بهش😓😓😓😓😓😓😓😓 الهی بمیرم
من خونه مادر بزرگمو آتیش زدم😓😓😓
من تنها شیطنتم این بود ک با دوچرخه ی کوچیک و قراضم میرفتم زنگ خونه هارو میزدم در میرفتم و فکر میکردم کسی منو نمیبینه از اول کوچه زنگارو میزدم تا اخر کوچه
اخرش چندتاشون اومدن جلو در خونمون
هم کتک خوردم خم دگ روی دوچزخمو ندیدیم☹☹☹☹☹☹
می رفتم مسجد موقع سجده پای مردم قلقلک میدادم
من شیطون نبودم
ولی خیلی حاضر جواب بودم شوهر عمه و شوهر خالم خیلی باهام کل کل میکردن
حال میکردن جوابشونو میدادم
ای کاش الانم مثل اون موقع حاضر جواب بودم
من که اصلا تو خونه پیدا نبودم.من تو کوچه ها بزرگ شدم.😅😅😅😅
یادش بخیر دوچرخه داشتم.۶سالم که شد مامانم بهم یه ۲۰۰ تومنی داد باهاش ۸تا بربری خریدم.
به بزرگ فامیل گفتم دودیقه خفه شو دارم بازی میکنم😐..اونم وسط یه سخنرایی برای کل فامیل...برای بعله برون یکی از اقوام
یه بار با دختر داییم یه معجون درست کردیم شاهکااااااار همه چی توش ریختیم 😂😂😂😂
اخر ریختیمش تو راه پله خونه هرچی مورچه بود دورش جمع شد یه بو گندی هم میداد که نگو😂😂😂
بعد ما که میخواستیم بریم همه اومدن تو راه پله ها میگفتن این بو از کجاست چی شده ما هم هر هر میخندیدیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
