سلام دوستان،من۲۱سالمه،کلاس پنجم دبستان بودم که رفتیم ی استان دیکه(کرمان) که خیلی از ما دوره ،با بابا بزرگ و مامان بزرگ و خاله ها و داییام،وقتی رسیدیم رفتیم خونه ی یکی از دوستای بابابزرگم که کلی هم بچه و نوه داشت،من اولین بار بود میرفتم اما مامان بزرگم اینا قبلا زیاد میرفتن،اونجا با نچه ی دوست بابابزرگم اشنا شدم،ی پسر خوشگل که اون موقع سوم راهنمایی یعنی دقیقا دو سالو نیم از من بزرگتر بود،با اینکه بچه بودیم ولی خیلی نگاه میکرد و به دختر عموهاش گفت من این دختره رو دوست دارم دخترعموهاشم اومدن به من گفتن خلاصه ما چند روز اونجا بودیم و برگشتیم شهرمون