حتی جون ندارم کارامو انجام بدم حتی گریم میاد ولی اشکمم در نمیاد کاش بمیرم فقط تو دنیا یه خواهر گوچولو دارم ک مطمعنم منو دوس داره بجز خواهرم از همه دنیا از خودم از زمین و آسمون بیزارم نمیدونم خدا چرا منو ساخت دلیل و هدفش چی بود؟
خانوادم زندگیمو نابود کردن بابام و مامانم دوتا آدم خودخواه و نادانن ک زندگیمو تباه کردن خواهر بزرگم با اینکه ادای خواهر خوبارو درمیاره هر دردی دارم اون مسببشه شوهرم افسردم کرده از بس ک حرف حرف خودشه و هیچوقت منو نمیبینه فقط خانوادش من تو درجه هزارم جالب اینجاس همه فکر میکنن من خیلی آدم شادی هستم در حالی ک من از درون داغونم هرچی میخوان بهم میگن من هیچی بهشون نمیگم کافیه یک کلمه بهشون بگم همه باهام قهر میکنن دیگه حوصلشونو ندارم کیا مثل منن؟