شوهرم بهم گفت سرکارم و وقتی هم اومد خونه یجور تابلویی مهربون شده بود. فرداش همکارش زنگ زد دیدم به همکارش گفت ساعت ۱۱ شب کارمو تموم کردم. ولی ساعت ۳ شب اومد خونه!! به روش آوردم ولی دوباره بهم دروغ گفت و گفت من سرکار بودم و یجوری قانعم کرد. دوباره گزارش کارشو دیدم که نوشته بود ۱۱ کارش تموم شده. امروز رفت سرکار منم تو اس بهش گفتم چرا بهم دروغ گفتی و اینا. گفت اگه رفتی یواشکی گزارشمو خوندی(تو گوشیش مینویسه گزارشو) الان دیدم که یادم رفته بنویسم (منظورش این بود که یه کار دیگه داشتم که تا ساعت ۳ طول کشید و من ننوشتم تو گزارش). تو اس باهاش دعوا کردم. نمیدونم چی بگم بهش؟ به نظرتون بهش چی بگم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بهش بگو اگه اصرار داری این زندگی خراب كنی بهت قول میدم كمكت كنم...
به همون روشی كه خودت داری خراب میكنی منم دارم ازت یاد میگیرم بگو من اینه رفتار خودت میشم شاید امشب خونه مامانم كارم طول بكششه تو هم وقت كنی بری به كارات برسی
مطمئنم که دروغ میگه. ساعت ۳ که اومد دنبالم(من شبا که سره کاره میرم خونه مامانم)رفیق حرومزادش بهش زنگ زد. اینم گوشیو برداشت اون یچیزی گفت اینم گفت نه و قطع کرد. گفتم چی گفت ..شوهرم گفت رفیقم تازه از یه شهر دیگه اومده میگفت نیومدی تو اتاق من بعد کار منم گفتم نه.