عزیز دلم منم مثل شما بودم بی حال بی اعصاب بی حوصله و پر از بغض خیلی بد باشوهرم رفتار میکردم نمیزاشتم جایی بره همش غر میزدم سر چیزای الکی بحثای کوچیکو بزرگ میکردم و کلی گریه میکردم ولی الان سه روزه به خودم اومدم گفتم تا کی قراره اینطوری بشه ؟ با خودم گفتم اگه اینطوری پیش بره زندگیم داغون میشه و خودم و بچه ی توی شکمم آسیب میبینه درضمن شوهرم از خونه فراری شده بود کسی که از اضافه کار متنفر بود اضافه کار میموند
منم مثل شما شوهرم اجازه نمیده تنهایی برم بیرون و خونوادمم اینجا نیستن پس صبح تا شب تو خونم خودمو اصلاح کردم الان شوهرم هر جایی بخواد بره با روی خوش بدرقش میکنم اونم هر جا بخوام منو میبره دیگه به هیچ وجه غر نمیزنم واقعا شوهرمم عوض شده هر کاری برام میکنه