دلم میخواد خودمو بکشم😢

حالت بد نشه... این قرصی که میگی چی هست؟؟ 

وای پس من چی بگم که دخترم تا چهارسالگی بخاطر دل درد و اسهال مداوم و الرژی غذاییش یکسره بغلم بود گاهی اوقات تو بغلم بود و دستشویی میرفتم یا کلا موقع اشپزی تو بغلم بود دیگه عادت کرده بودم بایه دست کارامو بکنم

مشکل اینه دختر منم هنوز حرف نمیزنه...الان داشتم اتاقو مرتب مبکردم اومدم تا از یخچال پلاستیک آرد سفید رو با دندون پاره کرده کل اشپزخونه آرد بود...صبحم صدا جیغش در اوند رفتم تا همینجوری از آبریز یخچال آب ریخته رو سرامیکا کل اشپزخونه خیس بعدشم سرخورده افتاده....دیروز بردمش خیابون کل خیابون و پیاده رو دویید...هرمغازه ای میدید میرفت داخل باید کشون کشون میوردمش بیرون تو خیابون نمیزاشت دستشو بگیرم بغلش میکردم موهامو میکشید که اشک تو چشام جمع میشد

میفهمم عزیزم..‌‌برای من دوتا بچه با هم گریه میکردن....بعضی وقتا جنون میگزفتم....‌یبار که از خستگی و بی اعصابی حالم خراب شد...تمام تنم بی حس شد خوردم زمین....اصن شوک عصبی بهم دست داده بود

عزیزدلم میدونم خیلی خیلی سخته بقرآن مادری کار راحتی نیست دختر من دوسالشه همین الان آردارو ریخت داشتم جاروبرقی میزدم سطل برنجی هم وارو کرد...اونا جز ما کسی رو ندارن...بخدا اگه ما تنهاشون بزاریم خیلی بی کس میشن

چقد من اینجا هم درد دارم.... منم دیروز پسرمو رو پاهام لالا میدادم بخوابه. دخترمو تو کریر با دسته چپم لا لا میدادم بخوابه  خودمم با دسته راستم ناهار میخوردم. اصلا ی وضعی....

دخترت چندسالشه؟

 نمیمیری منم یه روز خوردم فقط گیج میشی کار اشتباهی کردی 

اره از اول همین بود باورت میشه الان برنجاروهم خالی کرد رو سرامیک؟کارش گریه س و نق زدن روزی ۲ تا بستنی میخوره...از بچگی انقدر گریه میکرد ما بوشهریم بخاطرش تا تهدان رفتیم پی پی نمیکرد...همش تنقیه ش میکردیم سینمو نمیگرفت ۵ ماهگی شیرخشکی شد...

ولی تهش اینه ما مادریم...ما باید عشق بدیم...بچه داری سخته..وقتی گریه میکنه فقط عشق بده بهش بغلش کن ببوسش بوش کن لازم نیست خونه رو نمیز کنی غذا درست کنی...نون و ماست بخور ولی بچت اروم باشه...ادم اعثابش اروم باشه از هرچیزی مهمتره

۲ سالو ۳ ماه

تحمل کن عزیزم...میگذره....نزدیکای یکسالشون که بشه شرایط بهتر میسه

عزیزم بچه همینه...سختی داره اولش...سعی کن وقتی خوابه غذاتو درست کن یا چند وقت حاضری و کنسرو و اینا بخورین ما یه مدت کارمون کنسرو و تن ماهی و اینا بود کسی هم نبود بچه رو نگهداره گاهی باخودم میزاشتم تو کریر میبردم تو حموم اون گریه مبکرد من ژیلت میکشیدم😂😂توی روز خرما میزاشتم رو اپن که گرسنه نمونم میخورم بعد که خوابید غذا میخوردم