یکی از فامیلای بابام اینه اتفاقا همین روز دوباره با همسرش دعوا کرده بود مرده پولدار ولی دییوونه گیرای الکی فحشای الکی گذشته ها رو شخم میزنهو یه چی پیدا میکنه به زنش گیر میده گیر میده تا وقتی که اون بدبخت یه جی جواب بده این خون راه بندازه
بله خیلی اصرار به ازدواج کرد منم قبول کردم
وضعمون معمولیه . مریضیش شدیده . کلا جاهای قدیمی نمیتونه بره . بی دلیل میمونه تو خیابون . حرفو تکرار میکنه . تمرکز نداره . همیشه استرس داره ، حتی کارهای عادیشو نمیتونه انجام بده
موندم کلا
شغلش چیه،،با این مشکلش تو شغلش اذیت نمیشه؟؟؟
.عزیزم جلوی ضررو از هرجا بگیری منفعته مگه چن بار دیگه زنده میشی و زندگی میکنی همین یه باره تو وقتی تو یه مسافرت یه جاده رو اشتباهی بری واسه رسیدن به مقصدت مسلما برمیگردی از جاده ی اشتباه نمیگی حیف شد اون مقصداصلی رو دوست داشتم ولی دیگه حالا که اشتباه اومدم باید تا ته اشتباه برم ؟میارزه خودتو نجات بدی من بهت اطمینان میدم مریض روانی درمان نمیشه یا حداقل درمانش سخته شوهرت از روان مریضه البته طبق تعریف خودتو تشخیص پزشک... پیر میشی باهاش محکم باش تو حتی اگه الان نود سالتم بود و تا نود و یک سالگی زنده بودی من بازم میگفتم به خودت فک کن که حداقل اون یه سالو زندگی کنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
