کلا از سر شب حالم گرفته بود
شوهرم جایی ک کار میکنه ب دختر خانومی خوشگل همکارشه
منم یهو حس بد گرفتم بهش
شوهرمم ک از سر کار اومد خیلی خسته و کوفته بود واقعا
ی کم باهاش بحث کردم گفتم من ادم چند سال قبل نیستم حواست ب خودت باشه
اونم گفت این چرت و پرتا چیه و از زور خستگی خواببد منم بعد کلی گریه این اس ام اس و بهش دادم
یه سالی میشد مثه امشب حسم بهت بد نشده بود
ک بشینم ب خاطرت گریه کنم با خودم
فقط اینو بدون اگه بفهمم حتی فکرتم خطا میره تو زندگیمون. کاری میکنم تا اخر عمرت پشیمون بشی از کارت .
انقدر سختی و گند کاری تو زندگیمون هست ک جا برای این چیزا نباشه.
حالام باز حالم گرفتس شدید با بچه ی دوم تو شکمم واقعا نمیخام باز زندگیم از این فازا بیوفته
چ کنم؟