یعنی هیچکس نیست؟؟؟
عزیزم با بچه اون طوری رفتار کن که دوست داری شوهرت با بچه رفتار کنه خواهرم شرایط شما رو داره تا وقتی با بچه های دامادمون خوب بود بچه اش رو راحت میدید می‌آورد خونه ولی وقتی به خاطر دعوا با مادر بچه ها با بچه ها بد شد پدرشوهرش گفت بچه ها دیگه نیان پدرشون رو ببینن دیگه شوهره اجازه نداد بچه ی خواهرم بیاد خونشون البته بگم مستقیم نگفته اما کلی بهونه می‌آورد که وقتی بچه میاد خواهرتون بعدش افسرده میشه و اینا الانم چند ماهه بچه های هیچ کدوم نمیان خونه شون
شوهرم بعد طلاقش بچش پیش خودش بوده تا دوماه پیش .
ما8ماهه ازدواج کردیم اون 6 ماه پیش ما بود وخیلی هم خوب پیش میرفت کلاس اولی هم بود وقتایی که باباش نبود من کمکش میکردم .وهفته ایی 2روز میرفت پیش مادرش .الان 2ماهه بر عکس شده فقط دوروز میاد پیش ما .
شوهرم خیلی تغییر کرده .
حس میکنم نسبت به پسر من حسادت داره .
شاید چون بچه خودش نیست حساس شده ایشون که همیشه خونه نیست جلوی شوهرت بیشتر به شوهرت برس تا بچه طوری رفتار کن که مثلا برای شما هم جای بچه اون خالیه مثلا سر سفره بگید جای فلانی خالی کلا عزیزم به توجه نیاز داره مثلا داماد ما یه بار گفته بود زنم بچه اش رو میبینه منو یادش میره میخواد غذا بکشه اول برای بچه اش میکشه و از این حرفا
من یکی رو می‌شناختم اینجوری
هر دو طرف بچه داشتن
اشنامونه
بعد از یکی دو سال متاسفانه جدا شدن ولی دلیلشو نمیتونم
یک زوج دیگه هم هستن همین طوری
ولی اونا راضی ان با وجود هر دو بچه
میگم چرا براش درست تصمیم نمیگیری .میگه اونجا باشه خوشتره .
یجورایی پشیمون شدم از ازدواجم.
خب حسادتو ک حتما داره خیلی باید با سیاست رفتار کنی کاش قبل از ازدواج خوب همه چیو در نظر میگرفتی
زن ساده ایی هستم چه تو زندگی اولم چه الان.
