قبلا گفتم مادر شوهرمزیاد میاد خونه ما حالا دیروز خواب بودم یهو بدون خبر اومده بهش گفتم خب زنگ میزدید اول هیچی نگفت نشست بعد چن مین شروع کرد ناله که دخترم ازم دوره و مگه من چند روز زندم که باید از دختر م دور باشم و هیشکیو ندارمو بیوفتم گوشه بیمارستان هیشکی نیستو بعد هر وقت میخواد نصیحت کنه میگه تو مثله دخترمی منم از مادرم دورم دلم شکست اینهمه ساپورتش میکنم بازم میگه هیشکیو ندارمو از دخترم دورم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
الان بیچاره حرف بدی نزده. اگه شما رو دوست نداشت که نمی اومد تو تنهایی اش پیشتون و درد و دل نمی کرد ک.
دختر قشنگ مامان، تموم آرزوی من سلامتی توئه و بهترین روز عمر من روزی خواهد بود که تو رو در آغوش بگیرم. به خدای خودم امید دارم، تو هم ازش بخواه که تو رو سالم به من بده و همیشه در پناه خودش نگهت داره. خدایا نه من و نه هیچ مادر دیگه ای رو با فرزندش امتحان نکن..
دلم گرفت منم از مامانم دورم و مطمئنم هرگز زنداداشام جای منو براش پر نمیکنن با وجود اینکه روزی ده بار باهاش حرف میزنم ولی همیشه دلتتگه با تاپیکت خیلی دلم سوخت