وای نگو که منم دردشو کشیدم . از صبح دردا شدید شد شب ساعت سه از شدت تهوع بالا میاوردم . دیگه شوهرمو مجبور کردم منو برد شهرمون پیش دکتر خودم . هفت صبح رسیدم مطبش دم در نشستم گریه کردم تا نه اومد . یه قطره ریخت کلا اروم شدم و گفت تا پایان بارداری نمیتونم کاری کنم فقط رعایت کن و اصلا تحریکش نکن . تا اخر اذیتم میکرد