یه دختر خوشگل نوجوون ....عاشق یه پسر شده که ۵ سال از خودش بزرگتر بود...یه روز بهش اعتراف کرد و پسره زد تو پرش و گفت فکر کردی من در حد تو ام.....چون وضع مالی دختره از پسره خیلی پایین تر بود...بعد اون ماجرا و ظرف سه سال خانواده پسره برشکست میشه...جوری که معطل هزار تومن شدن.....پدرپسره تصمیم میگیره چند وقت خونه برادرش بمونه...این دختر و پسر دختر عمو پسر عمو بودن....بعد چند وقت دختره شیمی کاربردی یه شهر دیگه قبول میشه و میره...پسره هم دانشجو بوده....دو سه سال میگذره..یه روز که دختره برمیگرده حالش خیلی بد بوده و پسره اتفاقی یه بی بی چک پیدا می کنه که نشون میده دختر حاملست!
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
پسره که شوکه میشه یه جا دختره رو گیر میندازه و تهدیدش می کنه که راستشو بگه....که دختره باگریه میگه صیغه مردی شده که باهاش قصد ازدواج داره هرچی از مال و اموال و اسم و رسمش میگفت و پسره بیشتر می ترسید ...چون این ادم اگربخوادش راحت باهاش ازدواج میکرد
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
هیچی دیگه خود پسره وکیل بوده و یه جوری بی اذن پدر صیغش کرده بود....از اون ور هی پیش پسره گریه میکنه که به پدرش نگو...پسر هم که می بینه نمی تونه به بزدگترا بگه خودش دست به کار میشه و میره تحقیق و بایه واقعیت شوک اور تر روبه رو میشه..این که این مرده زن داره با دوتابچه!
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
ینی خدا وکیلی بیبی چک اونو از کجا پیدا کرد😂😂😂 خدافظ
سطل اشغال....خودش که اینطوری گفت
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
تو عاشق نبودی که دردودل عاشقا رو بفهمی💕 تو بارون نموندی که دلگیریه این هوارو بفهمی💓 تو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگم💞 دلت تنگ نبوده ، میخندی تا از حس دلتنگی میگم💔 تو تنها نموندی تا حال دل بیقرارو بفهمی💓 عزیزت نرفته که تشویش سوت قطارو بفهمی💗 تو از دست ندادی بفهمی چیه ترسه از دست دادن💖 جای من نبودی بدونی چیه فرقِ بین تو و من🖤 اونجا که یه دختر میگه "تو قول داده بودی" قابلیت اینو داره که عرش خدارو بلرزونه🖤