سلام دوستان
من یه مشکل کوچیک با خانوادم دارم که گاهی دردسرساز وبزرگ میشه
همسرم و خانوادش پرتوقعن من به خانوادم صد دفعه گفتم بهشون رو ندید مثلا نگید ما فلان چیزو داریم یا خریدیم که بگن به ما هم بده ولی گوششون بدهکار نیست
مثلا اوایل ازدواج پدر گفت من یه زمین تو رباط کریم دارم میدم شما برید خونه بخریدخانواده شوهرم هی میگفتن چرا بابات نمیده انقدر گفتن و گفتن که نگو بعد بیچاره پدرم مجبور شد به قیمت پایین بفروشه و بده به ما بعد مادرم غر میزد که ما نمیخواستیم همه پولو بدیم چقدر پر توقعن و... منم گفتم خوب سما اصلا نمیگفتین خودتون چند دفعه جلوشون گفتین
گفتم خودتون اگه میخ استین یه خونه کوچیک یه جا میگرفتین به اسم مامانم بعد میگفتین اگه خو استین بشینید ولی خوانوادم چندین دفعه جلو خانواده همسرم گفتن که باعث سواستفادشون شد
یا چند وقت پیش مامانم گوشت دولتی خیلی خوبی گرفته بود دوتا. یه دفعه شوهرم گفت کاشکی ما هم میگرفتیم که مامانم گفت یکیشو بردارید من دوتا گرفتم میخوام چیکار خیلی جدی
بعد که شوهرم گفت گوشتو فعلا نیار تا قبلیا خورده شه فرداش مامانم زنگ زده من تعارف کردم چه جدی گرفت مگه اون براما چیزی گرفته که توقع داره به من میگه تو چیزی بهش نمیگی مثلا نمیگی مگه کاری کردی که توقع داری اخه خانوادم تعارف نمیکنن که من اینطوری بگم خیلی جدی میگن
منم میدونم که شوهرم و خانوادش کاری برا خانوادم نمیکنن منم از خانوادم اصلا توقع ندارم ولی صد دفعه بهشون گفتم تعارف نکنید گوش نمیدن چیکار کنم