بچه ها من چیکار کنم همش احساس میکنم به ته خط رسیدم شوهر از صبح تا شب اداره است الان هفت ماهه عروسی کردیم .دوستم امروز صبح بهم زنگ زد گفت بیا بریم پارک بانوان به شوهرم زنگ زدم تا ازش اجازه بگیرم و راضی باشه گفتش خودت میدونی اما الان اومده خونه میگه غلط میکنی میری حق نداری بری .منم بخدا یه دختر چادری محجبه ام اما خانواده شوهرم باز هستند خاله هاش و آبجی ایش با دوست هاشون همه جا میرن اما من حق ندارم. تروخدا کمکم کنید بچه ها بخدا افسردگی گرفتم
ازاول اینجوربود؟
برده ش ک نیستی غلام حلقه به گوش اقا باشی اوففففف بعپی مردا چرا اینجوری میکنن
برین مشاوره باهم
وا یعنی چی
مگه میشه همش خونه زندونی باشی!!!
با ارامش و اروم و منطقی باهاش حرف بزن قانعش کن ک زن هم نیاز ب تفریح با دوستاش داره
خودش ک خونه نیس ک بگه من هستم خونه نرو و...
همون اول باید عکس العمل نشون می دادی می گفتی مگه من بچم من خودم عقل و شعور دارم کجا برم کجا نرم تو نمی تونی برای من تصمیم بگیدی اگه بیماری داری بریم دکتر درمانت کنه
شوهر من اوایل ازدواج اینجوری بود عقد ک بودیم حتی با مامانمم میگفت نرو خنگ بی مخ 😐😐😐 به همه چی گیر میداد الان سه سال از ازدواجمون میگذره اصلا و ابدا شبیه اونموقع نیست شاید اوایل ازدواجتونه حساسه روت هرچند شوهر من هنوزم روی یسری چیزا حساسیت داره ولی دیگه مثه اونوقتا گیر نیست .
مقصر خودتی باید بهش میزنگیدی میگفتی عصری با دوستام دارم میرم پارک نه اینکه اجازه ایی بگی
عزیزم اگه درست نشه حالامونده تا افسردگی بگیری.دوست من از بس شوهرش محدودش کرد الان انقد کسل وگوشه گیر شده که نگو. اصلا اعتماد به نفسش صفر شده.از یه دختر ازاد وشاد تبدیل شده به یه زن محدود وناراحت.سعی کن رو شوهرت کار کنی تا رفتارش درست بشه نه با جنگ ودعوا بازبون خوش
از کلمه اجازه متنفرمممممم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
