سلام بچه ها🥰. من پدرم یک هفته اس که بازنشسته شده. توی شهرداری کارگر رسمی بود. چند روزه که گیر داده که تو فکر خریدن یه ماشینم برات. من با اینکه عشق ماشین و رانندگیم ولی نمیخوام اینکارو بکنه چونکه ما مستاجریم، من نامزدم و باید ب فکر کامل کردن جهیزیه باشم، دانشگاه هم ک میرم. خرج و رفتو امدمون هم خیلی زیاده. بهش گفتم نه من نمیخوامو ماشین خرج داره و... ولی گف خدا بزرگه ۶۵ ساله بهم روزی داده بعدشم میده. از یه طرف نمیخوام دلشو بشکنم و بزنم تو ذوقش از یه طرف میدونم سختش میشه گناه داره دلم براش میسوزه. چجوری بهش بگم ک ناراحت نشه؟👈پ.ن: خدایا شکرت ولی چقد سخته که ما مردم عادی از علایقمون دست بکشیم ک اون پولو به دردهای دیگمون بزنیم بعد دست یه سریا چه پولایی رد بدل میشه جوری ک پولای ما خورده کف جیبشونه🙁 ولی بازم خداااروشکرررت❤
نگید اومدی پز بدی چون اصصصلا تو ذات منو پدر مادرم نیست چون ما خانواده متوسطی هستیم پدرم کارگر بوده و بازنشسته شده و ما از اول خیییلی بدبختی کشیدیم ک به اینجا رسیدیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
الهییییی چه بابای مهربونی دستشو ببوس خب بذار بخره برات، فوقش برا جهیزیه میفروشی یا وقتی خواستن خونه ...
مرررسی فداتشم خوبی از خودته گلم❤ اخه میترسم ضرر کنیم وضع ماشینو قیمتاهم ک میدونی چقدر بالا و پایین داره دلم میسوزه بخدا منم دلم نمیخواد اینکارو بکنه چون اصلا اهل تجملات نیستم و میدونم ک چقدر زندگی سخته و چقدر با سختی ب اینجا رسیدیم ولی نمیدونم چجوری بگم ک دلش نشکنه