نيم ساعت پيش از جنگ جهانی با پسرم برگشتم کلا خيلی اذيتم ميکنه بد خوابه ،همش نق ميزنه ،گريه ميکنه مخصوصا بعد از بارداريم که شيرشو قطع کردم اصلا غير قابل تحمل شده .........يعنی اصلا هر چی بگمااا تمومی نداره منم عصابم نکشيد دعواش کردم با گريه انقد جيغ زدم بگير بخوااااااااب کل همسايه ها که بيدار شدن هيچ ،خودم دل درد گرفتم سمت راست دلم شروع کرده تير کشيدن جفتمم پايينه بنظرتون مشکلی پيش مياد برا جنين ؟
الان 14 هفتمه از همون اول اصلا بارداری راحتی نداشتم نه استراحت درست حسابی نه ارامش نه خوردو خوراک خوب چقدر وزن کم کردم مثل مرده متحرکم افسرده شدم بخدا با اين اوصاف مثل چی پشيمون ميشم ميگم کاش سقطش کنم اصلا حوصله بچه داری دوباره رو ندارم پسرم کل توانمو ازم گرفته اصلا اروم نبودو نيست کمک درستو حسابيم ندارم دلم خوش باشه خدا بخير کنه فقط خانما چيکار کنم بنظرتون ؟😭😭
توروخدا اگه راهکاری بلدين بگين چطوری خودمو و پسرمو اروم کنم؟
دارم ديوونه ميشم
ببخشيد طولانی بود