از دست خواهرشو مادرش عصبی بودم تو دو تا تاپیک قبل گفتم.امروز خواهرش اینا رفتن منم جنی شده بودم عقده این چن روز تو دلم بود و دادو بیداد کردم یهو یه چیزی گفتم رفتم 3 بار زدم تو صورتش شوکه شد اونم با مشت هولم داد استخونام خورد شدن منم چنگ انداختم خون اومد بازوش...بغلم میکرد میدونست روانی شدم ارومم کرد اما صداش میلرزید از بغض😢 منو گذاشت خونه بابام رفت سرکار... عذاب وجدان دارم