سلام بچها من 19سالم پرمیشه 2روز دیگ🙂
من و همسرم همدیگرو خیلی دوست داشتیم بعد از مدتها با کلی اصرار به خانواده من ازدواج کردیم عقد و یه مراسم گرفتیم عقد و عروسی باهم..
بخاطر شرایط همسرم که میخواد بره تو کار ثابت فعلا در حال درس خوندنه و ما هنوز سر خونه زندگی خودمون نرفتیم جهیزیه ام جفتتمون داریم میگیریم باهم
از خانواده شوهرم خداروشکر راضیم مادرشوهر و خواهرشوهر بازی تو زندگیم تا فعلانه نبوده.
من الان تقریبا 2ماهه که باردارشدم 2 هفته پیش متوجه شدم..
اولش خوشحال شدم ولی بعدش فکر سقط بسرم زد اما مادرشوهرم وقتی متوجه شد گفت حق نداری و ما کنارتونیم...و مادرخودمم هیچ ناراحتی نداشته وقتی میبینه فکرا ناجور بسرم میزنه دعوام میکنه میگه ما هستیم. و بهتر شوهرت تو این مدت که درس میخونه او بفکر بچه ات و پیشرفتتون باش. و شوهررمم همجوره کنارمه نمیزاره غصه بخورم شده با نامه نوشتن برام و.. شادم کنه... ولی من گاهی میزنه به سرم.