سلام بچها
خیلی حالم خرابه دیشب تا الان
من پام شکست تو پارک دکار گفت ی ماه تو گچه
چون اینجا غریب بودمو کسی نداشتم ازم مراقبت کنه و شوهرمم صب تا عصر سرکار بود مجبور شدم ۲۱ روز برم خونه مامانم.
دیروز تولد شوهرم بود براش ی تولد دو نفره خوب گرفتم همه چی خوب بود
تا دیشب ک داشت شام میخوردیم
یهو گوشیشو نگاه کردم دوتا گوشی داره
تو گوشی سادش نگاه کردم تا توی ۲۰ روزی ک من نبودم ۲۸۰۰ تا پیام فرستاده و نزدیک ۵۵۰۰ تا پیام دریافت کرده و جعبه ارسالو دریافتشم کلا خالی بود بجز پیامای ک من داده بودم.رفتم پیامای خودمو شمردم حدودا ۵۰۰ تا میشد
یعنی ۲۳۰۰ تاش من نبود
بهش گفتم ک ی سوال دارم ناراحت نشو گفت چی
گفتم من تو این مدت ک نبودم تو ایتقدر پیام دادی و ایقدرش من بودم بقیش کی بوده
جا خورد گفت از کجا میدونی
گفتم حاتما میدونم
خلاصه سرتون درد نیارم.بهم گفت تو مریضی شکاکی هر وقت من خوب میشم تو شک میکنی من پاکمو فلان رفت تو رختخواب ک بخابه
بهش گفتم ی حرف آخری میخام بهت بزنم تا چند روز دیگه پرینت پیامات میندازم جلوت اونوقت اگر من شکاکم هر تنبیهی قبول میکنم اگر تو خیانت کردی میرم
لینو ک گفتم از جاش پرید
بهم گفت اگر پرینت بگیری کشتمت
گفتم خرفمو بهت زدم
لامپا خاموش کردم
باورتون میشه ک گفت ی اشتباه کوچیک بودو تموم شد
دیشب بهش گفتم میخام جدا شم تا ساعت ۳ گریه میکرد گفت هر چی بگی گوش میدم حتی گوشی نداشته باشم
بهش گفتم گوشیت کنترل کنم چشمت ک پاک نیستو چ کنم
خلاصه گفتم باید بگی
بهم واضح نگفت ک چیشده ولی گفت ک دوست زنی ک کارگرشون هس بهش زنگو پیام داده و همو دیدن.میدونم رابطه داشتن
اما گفت ن
بچها چیکار کنم؟خیلی نابودم
دیگه ازش بدم میاد
اینقدر دیشب گریه کردو معذرت خاستو زد ب خودش برام مث ی غریبه بود سنگ شدم
قبلا ازش خیانت های کوچیک دیده بودم ولی بخشیدمش
ی هفته قهر بودمو بعد بخشیمدش
الان بهش گفتم تا ده روز دیگه جدا میشمو میرم و اون گفت هر کاری و حرفی بگی گوش میدم.
چیکار کنم