انقد تو این چن روز خیانت خوندم
شوهر من فرررشتس ها برا تعریف نمی گم ولی خدایی هیییچ عیبی نمیتونم بهش بذارم جز یکم زودجوش بودنش
خلاصه هیچی امروز رفتیم راه آهن ب دوستم ی وسیله برسونم اون بنده خدا چندین سال پیش از شوهرش جدا شده
قرار شد شوهر من وسایلارک براش ببره تو قطار انقد اومدنش طول کشید تا قطار شروع کرد ب حرکت ک یهو شوهر اومد
منو میگی گفتم لابد یه چیزی هست الکی الکی گیر دادم بهش...