مطمعن باش من بخام جشنی چیزی بگیرم اینقددددد پر سرصدا نمیگیرم . بابا صداشون از ساختمون بیرون میرف . بخدا من فک کردم تو کوچه عروسیه . هی میگفتم مگه دیگه کسیم پیدا میشه تو خونه ویلایی عروسی بگیره
بعد اینکه از اهالی ساختمون اجازه نگرفته بودن
همسايه ما يه مدت تقريبا هر شب تا ٥ صبح مهمون داشتن هي بچه هاشونم ميدوييدن
ما خواب بوديم گاهي از صداشون بيدار ميشدم ديگه خوابم نميبرد ولي يبار حرف نزدم بهشون
بازم بگيرن نميزنم
همسايه ام بايد كنار بيام ديگه
عزیزم شما انگار در جریان فرهنگ آپارتمان نشینی نیستیا .... هرکی میخاد جشنو اینا بگیره میاد همسایه بالاییو پایینیو روبروییو اجازه مبگیره میگه بعد هم تا ۱۲ ۱۲و نیم هم صدا آهنگ‌و باید خیلی کم کنن در حد خودشون اما اینا هیچیو رعایت نمیکنن خودشونم ازووووووون حساس مضخرفان واسه همینه شلخ دراوردم
اگه اون زن هرزه باشه حق نداره تو ساختمون زندگی کنه یهنی چی هرچی سرش تو زندگی خودش باشه شما خودت الان داری همه رو امر نهی میکنی به همه دستور میدی بعد میگی هرکی باید سرش تو زندگی خودش باشه؟ بعدشم شوهر اون آقا باید در جریان قرار بگیره بالاخره همسرشه اگه زنه خیانت کنه همسرش باید خبر دار باشه اصلا چه معنی میده یه زن هرزه تو یه مجتمع آپارتمانی زندگی کنه شما هم ازش دفاع کنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
