یه بار یکی از همکلاسی های دانشگاه به من پیام دادازمون استخدام رسمی دارایی با یه رتبه عالی قبول شدم حالا منم تازه کارشناسی گرفته دربه دردنبال کار اون شب از ذوقم تا صبح بیدارنشستم چون نصفه شبم پیام دیدم نتونستم جایی حسم ابراز کنم دیگه داشتم ازذوق سکته میکردم اما.....
وقتی مدارکم بردم دارایی تازه فهمیدم تاریخ مدارکم چند روز بعداز درج آگهی تو روزنامه است باور بشه یا نه نفر پنجم استان تهران با بی رحمی تمام رد کردن وقتی داشتم بر میگشتم کنار اتوبان اشک میریختم راه میرفتم
خوشحال کننده ترین لحظه واسم اینه که
آقام امام زمان که هر دوشنبه و پنجشنبه که پروندمو میخونه کیف کنه و لبخند بزنه
ینی میشه !!😢
همون لحظه ی بعد زایمان که نی نیم رو بغل کردم وصف ناپذیره
وقتی که به عشقم برسم وقتی که زنگ بزنه بگه همه سختیااا تموم شد صبا دیگهههه مال همیم غصه نخور بعد از ۶سال رسیدیم😭😭😭😭😭
لحظات قشنگ که خیلی بوده . اما بهتریناش اینا بودن
وقتی بعد از ۸سال فکر کردن به یکی خدا روزیم کرد اون شخص رو .شب خواستگاری تا صبح از ذوق نخوابیدم و به کلمه کلمه حرفاش فک میکردم . و باورم نمیشد واقعی بوده همه چی..
روز عقدم
روز زایمانم..
و در اینده روزی که خواهرم ازدواج کنه قطعا برام جز بهترین لحظاته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
