مامان دوست پسرمو میگم
اولن که اومدن دنبالم پیاده شد بغلم کرد بعدم رفت عقب نشست هرچیم اصرار کردم که تو رو خدا بیا جلو من روم نمیشه گفت نه اصن راه نداره😂
بعدم خیلی مهربون و بامزه بود کلی خاطره تعریف کرد و اینو هم گفت که دوست پسرم از یه سال قبل اینکه دوست شیم ازم خوشش میومده و عکسمو به مامانش نشون داده😅
خلاصه که استرسم خیلی بیخود بود😁