الان یه پست گذاشتم تو تاپیکت یکم توضیح دادم.
بابام خرجی نمیداد این مرد توی ۲۰ سال زندگی ۱ تومن پول پیش نداش واسه خونه
من ۱۰ سالم بود و داداشم ۱۵ که خونه ها جدا شد . سه چهار سال بابام مامانمو پیچوند و طلاق نداد ک عذابش بده مامانم انقد دویید تا تونس بعد چن سال طلاقشو بگیره. قاضی هم انگار خریدع بودن بابام و داداشش. اخه عموم نظامیه کله گنده اییه. شواهد و مدارک همه ب نفع مادرم بود قاضیش خدا خیرش نده ماهی گف ۲۰۰ تومن مهریه. ۲۰۰ تومن کجای دست مامانمو بگیره اخه. بابام اخرایی ک باهم زندگی میکردیم گازو ول کرده بود تو خونه زنده بودن منو داداشم و مامانم معجزه بود. فهمیدم سال اخری ک مامانمو داش زنم گرفته بود یکیو ک تا ۴۰ سالگیش کسی نگرفتتش و پیر دختره بابام گرفته کسی ک انگش کوچیه مامی منم نمیشه.انقد زشت و بدترکیبه. بابامم اولش میگف بچه هارو میگیرم ازت. مامانم لا وجود اینکه میترسید منو داداشمو نداشته باسه ولی ولسه اینکه نقطه ضعف نده میگف بیا بگیر بچه ها مال تو.بعدش دید مامانم نمیترسه اصن میگف بچه ها برن بمیرن.خلاصه خیلی اذیتم میکرد. میرف به مامان بابای مامانم میگفت زنم خر.ابه شبا میره هر.زگی میکنه با وجود اینکه مامانم بچع هاشو داش بزرگ میکرد .بابام خیلی بد کرد. روزایی بود ک میرف خبر نمیگرف و پول نمیزاش پولامونم میگرف ازمون ،منو داداش و مامانمبا یه بسته بیسکوییت های بای غذا میخوردیم.پولمون انقد کم بود. ما عذاب زیاد کشیدیم. خیلی. هیشکیم نگرف دستمونو.الان ک موفقیم فامیلا و دوستا لعنتیا الان با اسم ما پز میدن و غبغب باد میندازن. هه